مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
به نزد نــور، تمنای نـور لازم نیست برای دیدن حق، کوه طور لازم نیست بگو به موسی عمران خـدا نمایان شد به چشم موسی کاظم ظهور لازم نیست خدای، چشمۀ خورشید را نمایان کرد به دیده عینک نزدیک و دور لازم نیست شکوه و مجد از این کوه نور می جوشد به محفل شعفش شوق و شور لازم نیست بس است مهر و غمش بهر عرصۀ محشر که غیر عشق جواز عبور لازم نیست به روز حشر چه باک از قیامت کبری که دست اوست جواز شفاعت کبری زلال عشق به پیـمـانـۀ خـم آمد جوش می عفاف به میـخـانـه ی قم آمد نوش بکوش تا برسی بر مـقـام قـم ای قـوم قیام نور، تو را خواند ای تب خاموش بهار می دمد از هر شمیم معصومش ز گرمی نفسش عشق می شود مدهوش نهاد پای وفـا جـای پـای زیـنـب هان! مرید حضرت زهرا بخواند این چاووش فضای دوست رضا را نوید خواهد داد بیا که خـطـۀ ایران تو را شود آغوش بیا دلا که دف فـیـض و شادمـانی شد قدوم حضرت معصومه جـاودانی شد گـدا کـجـا و تـمـنـای دیــدن حــرمـش مراجـعـنـد در آن بـقـعـه بـندۀ کرمش حرم نه زائر بـیـوتـۀ حـریـمـش بـاش حرم مخوان که قمش هست جنت ارمش به احترام قـدومـش صلا زند جـبـریل خـدا سـلام رساند به محضر حـرمش خدیجه گونه و زهرا صفت بخوان او را مقام عصمت کبری است شأن محترمش به نزد زینب کبـری است مثل آیـیـنـه بدین مـقـام و کرامات سجـده آورمش به خوان نعمت علمش هـزار دانشمند گه سـؤال فـقـیـران وفـا کـنـد درمـش سـلام بر قـدمت ای سـلالـة الـسـادات کریمه ای و حـریـم تو قـبـلـه حـاجات به قـم خـدای بـهـشـتـی دگر بـنا کرده به یمن عصمت کبرا نظر به ما کرده قم تو قبله گم گـشـتگان زهـرائـیـسـت به شهر عـلـم تو نـور مدیـنه جا کرده ز نور علم تو در قم قـیـامتی برپاست به ملک ری تب ام القراء چه ها کرده دعـای دخـت نـبـوت اجـابـت تـوحـید به ذهن پاک تو عـلـم لـدن عطا کرده برای حفظ حریم شریف فـاطـمـی ات به احترام تو دستـور حـی اتی کـرده قم تو مرکز تفسیر عصر عاشوراست قـیـام سـرخ تو تعـظـیـم کـربلا کرده نشان عـصر ظـهور از قـم تو می آید به مـکه لـشگـر نور از قـم تو می آید |